‍ ‍  برگی از تقویم تاریخ ☘  ۲۷ امرداد زادروز علیرضا پنجه‌ای

‍ ‍ ☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘

۲۷ امرداد زادروز علیرضا پنجه‌ای

(زاده ۲۷ امرداد ۱۳۴۰ ساوه) شاعر، روزنامه‌نگار، نظریه‌پرداز و منتقد ادبی

او سردبیر ویژه فرهنگ، هنر و ادبیات گیله‌وا بود. شعرهای او تاکنون به زبان‌های عربی، ترکی، کردی، گیلکی،آلمانی، سوئدی، چینی،ایتالیایی، فرانسه ، روسی و ... ترجمه شده‌است.
وی از نیمه دوم دهه ۱۳۵۰ به‌طور جدی و از نیمه دوم دهه ۶۰ به‌طورحرفه‌ای به‌شعر و روزنامه‌نگاری پرداخت، انتشار۱۰ کتاب شعرش از پاییز ۱۳۵۷ و یک آنتولوژی از ۱۳۵۴ این شاعر نوپرداز گیلانی توسط نشر مروارید، باعنوان برشی از شعر گیلان - توسط ناشر سال ۱۳۷۴ باعنوان گزینه شعر گیلان نشر یافت.

فعالیت مطبوعاتی:
سردبیری نشریات ادبی فصل‌نامه گیلان زمین فرهنگی، تاریخی (سال‌های ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۱) گیله‌وا، روزنامه معین و روزنامه صبح شمال ایران، از زمره فعالیت‌های وی در عرصه روزنامه‌نگاری محسوب می‌شود. هم‌چنین باید دبیری سرویس ادبیات روزنامه‌ها و هفته نامه‌های: هاتف، گیلان امروز و دوره‌ای کوتاه هنر و ادبیات گیلان و زنجان روزنامه اطلاعات، را نیز باید به این کارنامه دبیری سرویس شعر و نقد شعر فصل‌نامه معماری، آوای فن و ماهنامه ره‌آورد گیل را افزود. او اکنون سردبیر دوهفته نامه دوات است که مدیرمسئول و صاحب امتیازش پسرش مزدک پنجه‌ای است.

خانه فرهنگ گیلان:
او نیز همراه چندتن از نویسندگان و هنرمندان گیلانی از بنیان‌گذاران خانه فرهنگ گیلان محسوب می‌شود که از ابتدای تشکیل خانه فرهنگ گیلان به‌طور متناوب عضو هیئت رئیسه، بازرس، سخنگو و مسئول روابط عمومی آنجا بوده‌است. وی همچنین در دهه ۱۳۸۰ به‌مدت دوسال و اندی کارگاه شعر ۵ شنبه‌ها همیشه را برگزار می‌کرد.

کتاب‌شناسی:
۱۳۵۷ - سوگ پاییزی
۱۳۶۶ - همنفس سروهای جوان
۱۳۷۰- آن سوی مرز باد
۱۳۷۰ - برشی از ستاره هذیانی
۱۳۷۴ - گزینه شعر گیلان، شرح حال و شعرهای دهه شصت ۵۴ شاعر نوپرداز گیلانی
۱۳۸۳ - عشق اول چاپ سوم ۱۳۹۰
۱۳۸۷ - پیامبر کوچک
۱۳۸۷ - شب هیچ‌وقت نمی‌خوابد
۱۳۹۳ - کوچه چهرزاد
۱۳۹۳ - عشق همان اویم است
۱۳۹۶-برگزین ده کتاب «تورا به اندازه تو دوست دارم»
۱۳۹۸-از خویش می‌دوم
۱۴۰۱-مسافرخانهء بهشت گیلان
‎🆔 @bargi_az_tarikh

#برگی_از_تقویم_تاریخ

☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘

برخی از نشریاتی که سردبیرشان بودم_علی‌رضا پنجه‌ای

برخی از نشریاتی که سردبیرش بودم، حاصل این‌همه عمر گویی که هیچ... از  سال ۱۳۶۵ با راه‌اندازی صفحه‌ی شعر و ادب در هفته‌نامه‌ی کادح و سپس ویژه‌ی سراسری هنر و ادبیات در اسپند ۱۳۶۶ زیر موشک باران تهران. جالب است حروف روی جلد را با لتراست یک حرف یک حرف چسباندم.
#کادح_ویژه_هنروادبیات
#دوات #علی_رضا_پنجه_ای  #روزنامه_نگار #رسانه #گیلان_زمین #دوات #گیله_وا 
#ایران #افغانستان #تاجیکستان #پارسیان_هند #گیلان #رشت 
#نیمایوشیج #احمدشاملو #نصرت_رحمانی #سپانلو  #هوشنگ_ابتهاج #سایه #ب_آذین #فروغ_فرخزاد #بیژن_کلکی
#poetry #instagram
https://www.instagram.com/p/B_a1CGhJgHt/?igshid=15x407zsuyy2c

دوبیتی علی‌رضا پنجه‌ای اندر احوال تعارفات شاعرانه

 

اندر احوال تعارفات پیشاتحریم شاعران با هم

دوبیتی

ز ‌دستم بی‌شماری عمر بگذشت
دوامی نیست از بس  هیچ برگشت

غنیمت  هست چون دیدار یاران
قدم بگذار  روی چشم  تا رشت

۲۸ دی ۹۵

#chamak
#chameh
#علی_رضا_پنجه_ای  #دیداری  #شعرتوگراف  #شعرپستال  #شعررنگ  #شعردیجیتال  #پیامک #چامک_پیامک #اپل  #سامسونگ_گلکسی  #شعرنو #کتاب_باز  #دوات
#شعردیجیتال
#شعرنو
#avantgardemakeup
#modernart  #modernpoet
#poetrylovers #france #iranian  #Afghanestan  #tattoo  #tajik  #interiordesign  #china
#lovely
شعرهایم  در کانال  اختصاصی تلگرامی #علی‌_رضا_پنجه_ای  و کانال  شعر من و جهان بخوانید: httos://t.me/Alirezapanjeei
و
https://t.me/worldpoem/
https://t.me/Alirezapanjeei/3214

دوبیتی علی‌رضا پنجه‌ای


دوبیتی
خوش آن روزی که  در بازی کم و  بیش
پیاده شاه را می‌داد هی کیش

دمی هم رفع فتنه کار رخ بود
که چون آیینه  دل  می‌داد بر خویش
۱۱ مهر ۹۸
#علی_رضا_پنجه‌_ای
#چامک

#chamak
#chameh
#علی_رضا_پنجه_ای  #دیداری  #شعرتوگراف  #شعرپستال  #شعررنگ  #شعردیجیتال  #پیامک #چامک_پیامک #اپل  #سامسونگ_گلکسی  #شعرنو #کتاب_باز  #دوات
#شعردیجیتال
#شعرنو
#avantgardemakeup
#modernart  #modernpoet
#poetrylovers #france #iranian  #Afghanestan  #tattoo  #tajik  #interiordesign  #china
#lovely
شعرهایم  در کانال  اختصاصی تلگرامی #علی‌_رضا_پنجه_ای  و کانال  شعر من و جهان بخوانید: httos://t.me/Alirezapanjeei
و
https://t.me/worldpoem/
https://t.me/Alirezapanjeei/3214

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

چراغم در این خانه می‌سوزد /علی‌رضا پنجه‌ای

‍   علی‌رضا پنجه‌ای
چراغم در این خانه می‌سوزد
به‌مناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شماره‌ی ۷۹ سه‌شنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدت‌هاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیت‌ها هستیم. درست در مقطع چهل‌سالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاست‌ها پخته‌تر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آن‌دسته حواشی که به افتراق مردم می‌انجامد پرهیز شود برخی  نا مسوولانه با  نامحرم شمردن مردم  حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهره‌ها و  مجریان تلویزیون نمی‌بیند، به‌گونه‌ای که در بین طیف‌های مختلف مردم چنین مطرح می‌شود که چه تدبیری می‌تواند در پس حذف این سرمایه‌های  رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما  وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهره‌ها و ستارگان عرصه‌ی دانش، فرهنگ، ورزش و ... به‌راستی برآمده از کدام نفع ملی‌ست؟  البته سال‌هاست که نحله‌هایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف،  هدایت شده و گاه  مزدور  این جریان و آن جریان و منفعت‌طلب و تمامیت‌خواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از  ایشان متوجه‌ی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب  دروغ‌پراکنی و اتهام و بعضن  بزرگ‌نمایی برخی کاستی‌ها و خطاهایی که جز  خدا و معصومین ادیان نمی‌توان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی  نخبگی آن شخصیت به‌واسطه‌ی تیوری توطیه‌ی طراحی شده می‌کنند. یعنی با بزرگ‌نمایی خصوصی‌ترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشته‌ای، سعی می‌کنند از تاثیر چهره‌ی اصلی او تا به‌حد نابودی  او در جامعه بکاهند؛  حال باید پرسید  کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشته‌های ارزشمند خود نفع برده که چنین رویه‌ی مشکوک و ناخوشایندی  باید به‌مثابه‌ی الگوی جامعه‌ی  ما قرار گیرد  و اینکه  با چنین تخریب‌‌های سازمان‌یافته و هدف‌مند، آیا دیگر  کسی می‌ماند که بتوان از آن بی شایبه  الگوسازی کرد؟  آیا با چنین رویه‌ای، فرهنگی می‌ماند؟ آیا از تاک و تاک‌نشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسان‌الغیب فرمود: "چو  پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم می‌پرسند چرا جریانی  با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آن‌دسته از  شخصیت‌های مورد احترام جامعه می‌کنند؟ هدف سازمان‌دهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عده‌ای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیب‌زادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف می‌کنند؟  همان دست‌ها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را می‌شکنند، عده‌ای که بر اساس آموزه‌های آیینی‌شان  دستِ‌کم  مرده دیگر باید برای‌شان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخ‌ساز،  اقدام به  ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز می‌کنند که می‌توان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانه‌ی ملی ظاهر شود،  می‌شود نادیده انگاشتن  بخش عمده‌ای از  علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخ‌ساز فرهنگی هم‌او. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده می‌شود  به‌راستی  نباید  به تخریب‌ هر به چندی و هر به  شکلی شخصیت‌های موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا هم‌طیف‌های‌شان شک کرد؟  پاری، ما با شعر  "بر سرمای درون" شاعر بزرگ  ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید  عشق را به‌تجربه بنشینیم، ما رپ رپه‌ی قلب آبایی را  در شعر بامداد شنیدیم  و دانستیم که باید  در قفل‌ در کلیدها را  بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او  دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت  و از پسِ آن چیزی نگذشت  که از کوچه‌های تاریک  جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده می‌برند کوچه به کوچه و نگذشت دیری  چندان‌که  بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشک‌بارانش تحمل کردیم  و وطن را رها نکردیم چرا که  او گفته بود:"چراغم در این خانه‌ می‌سوزد"
سوم اَمرداد۹۸

علی رضا پنجه ای، سردبیر دو هفته نامه ی دوات :نیمه ی اول امرداد 94 منتظر انتشار دوات باشید

علی رضا پنجه ای سردبیر دو هفته نامه ی دوات گفت:  به یاری حق دو هفته نامه ی دوات  نیمه ی اول امرداد 94 منتشر خواهد شد. این دو هفته نامه به  موضاعات فرهنگی و اجتماعی  خواهد پرداخت.