خاطره‌ها تلنگر یادهاست به‌مناسبت ۲۷ خرداد سال‌‌گشت وداع نصرت، علی‌رضا پنجه‌یی


خاطره‌ها تلنگر یادهاست
به‌مناسبت ۲۷ خرداد سال‌‌گشت وداع نصرت
نصرت، شاعر شاعران بود تاثیرش بر فروغ در هنجارشکنی و سنت‌ستیزی و صد البته روایت اجتماعی و رمانتی‌سیسم. نصرت گزارش‌گر سیاهی‌ها بود نه شاعر شعر سیاه، و فروغ پای دوربین و روایت خبرنگار اجتماعی را با گزاره‌های خبری از اجتماع به خلوت شاعرانه کشاند. در واقع نصرت تنه‌ی این حادثه بود و فروغ هم از همان ریشه تنه‌ای دوقلو با اشتراکات بسیار و تفاوت ناچیز یکی گزارش‌گر اجتماع بود و یکی خبرنویس و خبرنگار اجتماع با زبان شعر پسا نیمایی. نصرت در فرم محصول نیما و در اندیشه متاثر از هدایت بود. فروغ در اندیشه متاثر از گلستان بود و در سنت‌شکنی و از خود نوشتن از نصرت . فروغ را می‌توان سرآغاز فمینیسم در ایران دانست. این‌ها را پیشتر در روزنامه‌ها نوشته‌ام و در این‌جا اختصاصی نکات دیگری را بر آن یادداشت‌ها افزوده‌ام. بیاد نصرت که رشت آرام جان و نقطه‌ی بازتوانی‌اش برای از شعر نوشتن‌ بود. خاطره‌ها تلنگر یادهاست.
۲۷ خرداد۱۴۰۲

علی‌رضا پنجه‌یی

کتاب پر برگ عمر  ناشر و کتاب‌فروش رشت، حکایت فریدون طاعتی، علی‌رضا پنجه‌یی

مرگ در سه حرف نمی‌گنجد
بااین همه
از حرف‌های زندگی‌ست


هرطاخ👉
#علی_رضا_پنجه‌_یی
کتاب پر برگ عمر یک ناشر کتابفروش

حکایت نامایاد فریدون طاعتی
مرگ این‌روزها شده سر خط همه‌ی خبرها.‌ دریغ ...خاطرات نزدیک من و فریدون آقا باز می‌گردد به ابتدای انقلاب. چشمان او از پشت دریچه‌ی ویترین کتاب‌فروشی شاهد بسیاری از وقایع اجتماعی آن روزها بود. چندان که در داخل کتاب‌فروشی بیش‌تر مسایل فرهنگی را رصد می‌کرد. دیدار ما با رحمت موسوی و نخستین باری که با نامایاد صالح‌پور آشنا شدم این‌جا بود: کتاب‌فروشی که دفتر انتشارات طاعتی هم بود . پس از کتاب‌فروشی نصرت بیش‌ترین نشریاتی که سردبیرشان بودم را طاعتی می‌فروخت، شاید باورتان نشود که فروش ما در این دو کتاب‌فروشی یک سوم کل شماره‌گان نشریات‌مان بود. هر وقت طاهر غزال شاعر و شهردار کوچصفهان در دهه‌‌های پیشا انقلاب از ژاپن می‌آمد او را در کنار میز ویترینی که جای نشستن رحمت موسوی بود می‌دیدیم اغلب با صالح‌پور که بودم. یک بار هم ناهار دعوت عزت‌الله صمصام بودیم من و رحمت موسوی و محمدتقی صالح‌پور و فریدون طاعتی . فریدون ‌آقا مگو بود، اما می‌دانست و می‌فهمید پیرامون خود را . هرگز به سیاست در نغلطید و یک کتاب‌فروش صبور و با احترام باقی ماند. آثاری هم که به عنوان ناشر چاپ کرد آثاری بود که به چاپ آن‌ها به عنوان یک تکلیف اعتقاد داشت. و هر وقت هم کتابی چاپ می‌کرد تا دهه‌ی ۸۰ نسخه‌ای را امضا و مهر می‌کرد و هدیه‌ام می‌داد و من هم معرفی‌اش می‌کردم. ندیدم هرگز با عتاب و عصبیت با کسی سخن گوید یا درشتی کند. طنزی در میان حرف‌هایش نهان بود که نزدیک‌ترین‌ها به او خوب احساسش می‌کردند. حسابی دلم گرفت. باز عزیزی از باشنده‌گان فرهنگ سرزمین شمالی رخت بر بست. اگرچه فرزندان با شخصیت و تحصیل‌کرده‌اش سال‌هاست دارند با کیفیت مطلوب کتاب‌فروشی را می‌گردانند. این کتاب‌فروشی و انتشاراتی حق بزرگی بر گردن فرهنگ گیلان‌زمین دارد. هم‌از‌این رو این ضایعه را به فرزندان گرامی و عزیزانش، به ویژه دوست عزیزم فرهاد و دکتر طاعتی عزیز تسلیت می‌گویم. باشد که یادانام بماند هم‌چون نامایاد غلام‌رضا و عمویش عبدالعلی طاعتی که بر نخستین نغمه.های ابتهاج مقدمه نوشت و از مفاخر ملی فرهنگی و فعال در گروه لغت ‌نامه‌ی دهخدا بودند. خاندان طاعتی ، نام‌شان با فرهنگ و یارمهربان گره خورده‌‌است. امید که نسلانسلِ این خاندان ادامه‌ی راه بزرگان‌شان باشند. چند کتاب ‌فروشی شناس‌نامه‌ی تاریخی این شهرند: طاعتی، نصرت، مژده ، کاوه و... امید که چراغ یارمهربان در این شهر و دیار و زادبوم گربه‌سان روشن بماناد. یاد طاعتی‌ها در خاطر جان رشت ثبت است. ایدون باد.

چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲
علی‌رضا پنجه‌یی

https://t.me/Alirezapanjeei/4328